حکایت سه بانوی معترض افغان از زندان، شکنجه و بد رفتاری طالبان- بخش دوم
این سه بانو گفتند که در یک شب در ماه فبروری صدای تپش پای اعضای طالبان را بر درب ورودی آپارتمانی که آنها و دیگر معترضان همراه با خانوادههایشان در آن مخفی شده بودند، شنیدند.
خورشید گفت:" زنانی را دیدم که از پلههای زینه بالا میروند و اعضای طالبان به دنبال آنها می شتافتند. او به امید این که این صحنه خانگی از رفتار پرخاشگرانه طالبان بکاهد، جلوی فرزندانش غذا گذاشت. به بچههایم گفتم نترسید، قوی باشید، و شما فقط طفلی بیش نیستید. می دانستم که ما را دستگیر می کنند، اما فکر نمی کردم بچه هایم را دستگیر کنند. اما تمام خانواده از جمله بچه هایم دستگیر شدند".
در هنگام جستجوی خانه به خانه برای دستگیری معترضان زن، یک زن دیگر زیر شاور بود که طالبان به اپارتمانت آنها هجوم آوردند. طالبان تهدید نمودند که اگر فوراً بیرون نیاید دوازه را خواهند شکست. خانواده دیگری دروازه را باز نکردند، طالبان آن را شکست. تیم طالبان که به خانه امن یورش بردند پنج زن در آنجا زندگی می کرد.
هیپاتیا (مستعار) یکی دیگر از معترضان مصاحبه شونده، گفت: زنان صورت خود را پوشانده و اسلحه در دست داشتند. طالبان گفتند: دستانت را بلند کن، موبایلت را به ما بدهید و نام تان را بگوید.
وقتی موبایلم را به او ندادم، با طالب بزرگی تماس گرفت... نامم را پرسید و گفت: هیپاتیا یکی از زنان معترض که از شش ماه بدین سوعلیه ما اعتراض می کند. هیپاتیا ما را در وضعیت بدی قرار داد: خوب است که او را دستگیر کنیم.
هیپاتیا همچنان از تسلیمی تلفن خویش خودداری کرد و یک سرباز طالب او را با مخابره زد. بالاخره تلفن را تحویل داد و گفت در آن لحظه فوق العاده ترسیده بود.
خورشید اضافه نمود:" در آن سوی اتاق فرزندانش نگه داشته شده بودند. یکی از اعضای زن تیم طالبان اسلحه را به سر یکی از فرزندانش گرفته و تلفن خورشید را می خواست: من گفتم، اسلحه خود را روی بچه های من نگذارید. من شوکه و در حال لرزش گفتم. بگذار بچههایم را در آغوش بگیرم. آنها به من اجازه نمیدهند. خورشید سپس توسط سربازان طالب مورد بازجویی قرار گرفت. یکی از سربازان طالب تفنگ را روی سرم گذاشت و پرسید: تو کی هستی و چرا اینجایی؟".
"من که در حال گریه بودم اما احساس قوی در وجودم متبارز بود. چون یکی از آرزوهایم این بود که با آنها رودررو باشم. گفتم: من از خدا می ترسم نه از تو. من همه چیز را صادقانه خواهم گفت. من یکی از زنان معترض هستم. من مجبور بودم تا همه حقایق را بگویم چون آنها من را می شناسند. تلفن ام در دست آنها بود. طالبان بستگان مرد او را در اتاقی مجاور محل نگهداری و فرزندانش را به شدت کتک زدند. همه شنیدند، به خصوص بچه های من. فکر کردند او را خواهند کشت و خیلی به او لگد زدند".
اوقیانوس(مستعار) سومین معترض مصاحبه شده گفت:" که طالبان نیز بستگان مرد او را در خانه امن به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد در حالی که زنان در اتاق مجاور نگهداری می شدند وقتی ما را در اتاق گذاشتند، شروع به شکنجه مردان ما کردند. همه ما صدای گریه و فریاد آنها را شنیدیم واقعاً وضعیت بدی بود. هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم. در حالی که مردان را کتک می زدند، زنان در حال نماز خواندن بودند".
خورشید گفت: " یکی از دوستان من گفت برای خدا دعا کن او در حالیکه قرآن شریف را در سینه حمل می کرد همه زن ها و بچه ها را تشویق به دعا کردن نمود. آن موقع می خواستیم بمیریم. برخی می خواستند از پنجره خود را پرتاپ کند یا خود را بکشند. ما نمیخواستیم زنده بمانیم.
هیپاتیا گفت" مانع از پرتاب کردن خود از پنجره توسط یکی از معترضان شدم. در آن شب طالبان معترضان و اعضای خانواده شان با چند موتر به مقر وزارت داخله انتقال دادند".
هیپاتیا گفت: طالبان خیلی سریع رانندگی کردند. او گفت که یکی از اعضای طالبان که به افراد در خانه حمله فیزیکی کرده بود، در طول راه به افرادی که در موتر بودند، با اسلحه و مخابره خود به آنها ضربه می زدند.
دو تن از بستگان مرد هیپاتیا که با او بازداشت شده بودند، هنگام انتقال در عقب موتر با دستان بسته چشم بند زده شدند. هیپاتیا گفت " وقتی آنها به وزارت داخله رسیدند یک طالب مهم منتظر ما بود؛ او شروع به داد و فریاد کرد تو ما را در موقعیت بدی قرار دادی. به خاطر تو دنیا ما را نشناخت. در 20 سال گذشته که آمریکا ما و همسران مان را قتل نمودن شما گجا بودید؟ صدایت را بلند نکردی حالا پنج ماه است که از ما شکایت میکنی و همه میترسیدیم".
زنان و کودکان در اتاق کوچکی در وزارتخانه نگهداری میشدند. به نظر میرسید که کودکستان کودکان برای بچههای کارکنان باشد.
این زنان گفتند که 21 زن و 7 کودک با هم در یک اتاق بسیار گرم به مدت پنج روز و تقریباً بدون آب و غذا محبوس بودند. یک پنجره کوچک بود، اما نتوانستیم آن را باز کنیم. هیپاتیا گفت AC وجود نداشت. اکسیژن در اتاق تمام شد. بچه ها نمی توانستند بخوابند. ما مثل ماهی بیرون از آب بودیم.
خورشید گفت" همه ما در یک اتاق بودیم جایی برای نشستن نبود. ما همه به هم ریخته نشسته بودیم و سعی کردیم جایی برای خواب بچه ها پیدا کنیم. غذای بسیار کمی به آنها داده شد؛ شب اول چهارسیخ کباب برای کل گروه اختصاص داده شد بود. زنان گفتند که برای چند روز تنها غذایی که دریافت می کردند نان ترش کرده بود".
خورشید اضافه نمود: من غذا را به بچه هایم دادم، فقط برای اینکه زنده بمانند. بچه های من تشنه بودند و آب در دسترس نبود. در همان اتاق ظرفی بود که زنان طالب ظرف هایشان را می شستند. من از این آب برای نوشیدن بچه هایم استفاده کردم. طالبان آب دستشویی را قطع می کردند و یکی از نگهبانان طالب گفت که در اتاق ادرار کنید".
اوقیانوس، خورشید و هیپاتیا گفتند که تمام زنانی که همرای آنها بازداشت شده بودند به مدت دو تا سه ساعت به صورت انفرادی مورد بازجویی قرار گرفتند.
یک شب کامل این سه بانو در وزارت داخله مورد بازجوی قرار گرفتند. از ساعت 7 شب تا ساعت 11 صبح، هیپاتیا گفت: به مدت پنج روز طالبان فقط سؤال می پرسیدند. طالبان تلفن های تمام زنان را بررسی و همچنین تعدادی لپ تاپ ها را ضبط کردند. هیپاتیا گفت" طالبان فیسبوک، تماسها و همه اسناد های مان را در لپ تاپ جستوجو کردند: آنها پیام های ما را برای ما پخش کردند و در مورد آنها سوال کردند. آنها پرسیدند دوستان دیگر شما کجا هستند؟ گفتند: "شما باید به ما کمک کنید آنها را پیدا کنیم."
این سه زن و مرد شکنجه و سایر بدرفتاریها را تجربه کردند که نقض قوانین بینالمللی می باشد. آنها گفتند که نگهبانان گاهی زنان را لت وکوب و به آنها فحاش و دشنام می دادند. طالبان مان را متهم به جاسوسی به کشورهای غربی نمودند.
خورشید گفت" نگهبانان طالب به او طعنه می زدند و می گفتند که بچه هایش از شوهرش به دنیا نیامده است. یکی از نگهبانان طالب یک زن را مجبور کرد که در تمام شب بعد از او قرآن را تکرار کنند و آنها را به نماز وادار کند".
خورشید و هیپاتیا هر دو گفتند که نگهبانان با اسلحه یا بی سیم آنها را زده اند. بازرسان طالب یکی از زنان بازداشت شده را به همکاری با جبهه مقاومت ملی گروه مسلح مخالف طالب متهم کرد و تهدید نمودند که او را تا زمان مرگ در بازداشت نگه خواهند داشت. بازرس های طالب به این زنان دستور دادند که اظهارات کتبی و جزئیات فعالیت ها و حامیان خود را ارائه نمایند.
خورشید گفت" در روز ششم همه بچهها مریض بودند؛ نمیتوانستند حرکت کنند و بعدآ طالبان جهت تداوی شان داکتر با خود آوردند. دکتر توصیه نمود که به آنها غذا یا آب داده شود و اکسیژن هم وجود ندارد، همه آنها خواهند مرد. باید آنها به بیمارستان منتقل شوند".
یک مقام ارشد طالبان آمد و به نگهبانان دستور داد که اتاق دیگری به آنها بدهند و فضای بیشتری، غذا، آب و مقداری داروی مورد نیاز را در اختیار آنها قرار دهند. مردان جداگانه نگهداری می شدند و زنان هیچ ارتباطی با آنها نداشتند.
هیپاتیا گفت" به مدت 15 روز من می خواستم شوهرم را ببینم اما طالبان اجازه ندادند. مردان همچنان در معرض خشونت فیزیکی شدیدتر از زنان، از جمله شوک برقی و حمله توسط چندین عضو طالبان قرار میگرفتند. مردان در بند نگهداری میشدند و مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند و با توهینهای جنسی نسبت به اقارب زن خود مورد تمسخر قرار میگرفتند".
آنها جراحات گسترده ای از این بدرفتاری ها برداشته بودند. خورشید گفت زمانی که اقارب مردش آزاد شد، زخم های ناشی از جراحات در وجود شان قابل دید بود.
براساس یافته های دیده بان حقوق بشر، در حین بازداشت زنان و خانواده هایشان به زور ناپدید شدند. این زنان گفتند که نه آنها و نه هیچ یک از افرادی که با آنها نگهداری می شدند اجازه نداشتند با خانواده هایشان تماس بگیرند. آنها از امنیت خانواده خود می هراس داشتند و نگران بودند که سایر اعضای خانواده نیز هدف قرار بگیرند. بستگان آنها بعداً به آنها گفتند که خانوادههایشان به دنبال آنها هستند و از پلیس کمک میخواهند، اما پلیس میگوید که از محل بازداشتشدگان بیاطلاع هستند.
هیچ یک از این سه زن، اعضای خانواده ای که با آنها بازداشت شده بودند، یا سایری افرادی که با آنها در بازداشت بودند به دادگاه برده نشدند، به جرمی متهم نشدند، یا اجازه دسترسی به وکیل داده نشدند.
طالبان یک ویدئوی ویرایش شده از تظاهرکنندگان را گردآوری و در رسانه های اجتماعی منتشر کرد که در آن معترضان «اعتراف» کردند که تحت تأثیر اعضای دیاسپورای افغانستان قرار گرفته اند و پیشنهاد می کنند که آنها فقط برای دریافت پناهندگی در خارج از کشور اعتراض کرده اند، نه از روی شکایت واقعی. هیپاتیا گفت که یک زندانبان زن به او گفت: طالبان میخواهند ویدیو بگیرند، نه برای مردم، بلکه فقط برای آرشیو خود. شما باید بگویید که برای حقوق بشر کار نمی کردید. فقط برای تخلیه و به این دلیل که برخی افراد به شما میگفتند. طالبان از طریق تلفن های خود می دانستند که با چه کسانی از جمله حامیان خارج از کشور در تماس بوده اند و از زنان خواسته اند که نام برخی از این افراد را در ویدیو نام ببرند.
این سه زن گفتند که فیلمبرداری شامل موارد زیادی بود. آنها ما را در حالت فلمبرداری راهنمایی می کردند. یک طالب با تفنگ پشت سرمان بود و آن را ویرایش می کردند.
فعالان اعتراضات مدنی، دادخواهی های خویش را برای چندین ماه پس از دستگیری در ماه های جنوری و فبروری متوقف کردند. اما به طور متناوب از جمله پیش از سالگرد تسلط طالبان در اگست 2022، از سر گرفتند. این سه زن گفتند که آنها و اعضای خانوادهشان برای چند هفته در بازداشت بودند. آنها گفتند برخی از زنانی که با آنها بازداشت شده بودند، زودتر آزاد شدند زیرا آنها معترض نبودند. آنها فقط سعی داشتند از کشور فرار کنند. آنها ما را نگه داشتند. گفتند ما به عنوان یک پرونده سیاسی تحت تعقیب قرار می گیریم. فکر نمیکردیم آزاد شویم. من خیلی گریه کردم. من از آنها التماس کردم که بچه هایم را بیرون بگذارند. قبل از آزادی اوقیانوس، خورشید و هیپاتیا، طالبان با خانواده های آنها تماس گرفتند. طالبان اعضای خانواده زنان را احضار و آنها را وادار کردند که اصل اسناد مربوط به اموالی که خانواده ها در اختیار داشتند را با خود بیاورند.
هیپاتیا گفت" ما با تعهد آزاد شدیم. پس از این روز هیچ کاری علیه طالبان انجام نمیدهیم. ما و خانواده های مان سند را امضا نمودیم. اسناد خانه هایمان نزد طالبان است. خانواده های مان با طالبان تعهد نمودند که به آنها اجازه نمیدهیم از خانه، برای برنامهریزی یا شرکت در اعتراضات علیه طالبان شرکت نمایند".
طالبان گفتند" وقتی از شما میخواهیم، باید زنان را به دفتر ما بیاورید. آنها نمی توانند کشور را ترک کنند".
خورشید گفت: طالبان اصل اسناد ما را گرفتند. آنها گفتند: وقتی دیدیم شما کاری خلاف ما انجام می دهید، خانه های شما را برای خودمان می گیریم.
پس از آزادی، این سه زن همراه با دیگران در اعتراضی که از آن فیلم گرفته و در شبکه های اجتماعی منتشر شد، شرکت کردند. سپس طالبان برادر اوقیانوس را دستگیر کردند و او را برای چند ساعت بازداشت نمودند و او را با لگد زدند و خواستار اطلاع از محل نگهداری او شدند.
هیپاتیا گفت" خانوادههای ما واقعاً در خطر هستند. اما ما نمی توانیم متوقف شویم. شاید برخی کشورها طالبان را به رسمیت بشناسند. برخی کشورها نمی دانند که طالبان دروغ می گویند. آنها فقط می خواهند برای قدرت بجنگند. من برای زندگیم می جنگم".
اوقیانوس، خورشید و هیپاتیا همه از افغانستان فرارنمودند و تلاش دارند تا به کشوری برسند که بتوانند در آن امن زندگی کنند. هیپاتیا گفت" سلامت روان ما خوب نیست زیرا خواهران و دخترانمان هنوز آنجا هستند. دختری از ولایت من خودکشی کرد. هیچ رسانه ای وجود ندارد آنچه را که اتفاق می افتد پوشش دهد. یکی از بستگان من با هشت فرزند اش ناپدید شده است. همسرش نمی تواند به بچه ها غذا بدهد. از شمال اطلاعی در دست نیست. هیچکس نمیداند آنجا چه اتفاقی میافتد. نمیدانیم چرا دنیا ما را اینطور رها کرد".
لینک گزارش:
ps://www.hrw.org/news/2022/10/20/afghanistan-women-protesters-detail-taliban-abuse
استقاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.