بشز خشونت خانوادگی؛ سیاه و کبودی‌های زندگی
تازه ها: .

خشونت خانوادگی؛ سیاه و کبودی‌های زندگی

یحیا عسکری، ١٠ سرطان ١٣٩٤، (٠نظر)

خشونت های خانوادگی عموما در کشورهای رو به توسعه و جهان سوم که فاقد ارزش‌های مدرن ونوین است، قابل تعریف و گزارش است. کشورهایی مثل افغانستان، ایران، سومالیا و عراق که رشد میزان رفاه عرف موجود یا فهم خانواده ها از نظام اجتماعی خانوادگی و میزان سهم خانواده ها در تحکم و دخالت در زندگی شخصی اعضای خانواده باعث به وجود آمدن پرخاشگری و خشونت می شوند. از سوی دیگر، عدم تطابق فضاهای ذهنی و خواسته‌ها ی بیشتر فرزندان یک خانواده باعرف‌ها و معیارهای والدین به دلیل فاصله‌های سنی شان باعث می شود تا والدین احساس کنند که فرزندان شان در راه‌های اشتباه گام بر می دارند، در حالی که ممکن است چنین نباشد و اختلاف باورها و عملکردها به دلیل تفاوت سلیقه‌ها باشد نه غلط بودن و درست بودن محض باورها و عملکردها.
زیرا به صورت طبیعی، سلیقه‌های وجود اجتماعی فردها و برداشت و عرف‌شان با توجه با سن و سال و بسترهای زمانی رشد ذهنی شان فرق می کند. این تفاوت نباید به گونه ای تعبیر شود که گویا هر آن چه بر خلاف خواسته ها وسلیقه های آدم وجود دارد، غلط و مردود است. عامل دیگری که باعث خشونت‌های خانوادگی می‌شود این است که در خانواده‌های جوامع سنتی و عقب مانده، عموما پدرها فکر می کنند که با توسل به خشونت و زور، می توانند آن چه را که خود درست می پندارند به فرزاندان و سایر اعضای خانواده دیکته کنند. غافل از این که میتودلوژی نباید از تربیت و مدیریت خانواده باهر چیزی دیگر اگر سر سازگاری داشته باشد، با جبر و تحکم ندارت نظر دور داشت که بی توجهی بیش از حد فرزندان خانواده ها نسبت به حساسیت ها و الدین هم عامل دیگر خلق و افزایش خشونت ها و پرخاشگری های خانوادگی است. والدین به طبع نسبت به فرزندان شان حساس هستند و دوست دارند بهترین ها را نسبت به اعضای خانواده اش ببیند.
این که چه چیزی هایی برای شخصیت و آینده ی یک فرزند مناسب است و نگاه والدین به خوشبختی با نگاه فرزندان به آن چقدر فاصله دارد، بحث جداگانه ای است که عموما در روانشناسی تربیت مودر بحث قرار گرفته است. ولی فرزندان یک خانواده باید متوجه باشند که در آزادی ها و انتخاب ها وسلیقه های شان جانب های احتیاط را رعایت کنند و حداقل حساسیت های والدین شان را در نظر بگیرند زیرا آزادی مطلق و عدم توجه بی حد نسبت به حساسیت های والدین باعث می شود که به کلی رابطه ی شان با والدین ازهم بپاشد و دیگر مجالی عامل عمده ی برای هماهنگی خواست‌های فرزندان با حساسیت ها وسلیقه ها پدر و مادر باقی نماند دیگر در خلق خشونت‌های خانوادگی این است که عموما در کشورهای توسعه نیافته و جهان سوم، والدین از جدایی کافی بی بهره هستند تا درک کنند که به صورت طبیعی میان دونسل تفاوت هایی به لحاظ سلیقه‌ی زندگی و امکانات و رخدادهای حیات و جود دارد. به طبع تفاوت امکانات و زمان برهه‌های مشخص زندگی، سلیقه ها و نگاه ها نیست.
این عدم آگاهی و انعطاف پذیر نبودن نسبت به تغیرات زندگی و امکانات آن باعث می شود تا مادر و پدر حس کنند که آن امکانات و شرایطی که در زمان زندگی آن ها معمول و درسترس بوده است، شیوه ی مناسب و ایده آلی برای زندگی کردن است و امکانات فعلی مردود است.
چنین نگرشی باعث می شود که حساسیت ها و عدم انعطاف پذیری والدین بالا برود وزمینه های خلق خشونت‌ها و پرخاشگری‌های خانوادگی افزایش یابد. در حالی که در کشور های توسعه یافته و جهان اول وحتا کشورهای جهان دوم باوجود فاصله های زمانی دو نسل و به طبع تفاوت‌ها و فاصله های میان سلیقه ها و نگاه ها نسبت به شیوه های زندگی، خشونت و تحمیلی و اکراهی وجود از طرف دیگر، نظام خانوادگی و تربیتی عاری از خشونت و تحکم و پرخاشگری معمول در آن ندارد.
جوامع عوامل دیگری است که باعث می‌شود خانواده ها والدین به شیوه های خشونت آمیز تربیت و مدیریت خانواده گی فکر نکنند. به عنوان نمونه یک پدر و مادر فرانسوی نگاه و سلیقه ی متفاوت نسبت به فرزندان شان دارند اما از آنجای انعطاف پذیری برای درک این تفاوت را دارند و از سوی دیگر تحکیم خشونت راه حل نمیداند، بنابراین هرگز به راه های خشونت آمیز تکیه تحمیل کردن نظریات شان نسبت به فرزندان فکر نمی‌کنند در کشورهای جهان دوم هم والدین به فهم و انعطاف پذیری نسبی رسیده اند و هم فرزندان به هوشیاری تمام متوجه حساسیت های خانواده ها هستند بدین ترتیب عوامل باز دارنده خشونت و تحکم و پرخاش دست به دست هم داده‌اند.
خشونت های خانواده گی و گاهی اجتماعی تا آنجای پیش می‌رود که به قتل یکی از اعضای خانواده یا معلول شدنش می انجامد، خانواده های بسیاری از خشونت‌های بسیار جدی و حادی رنج می‌برند، راهی بیرون ازین بحران مدیریتی و تربیتی اینست که فرزندان با آگاهی و هوشیاری نسبت به حساسیت‌های والدین شان صبور باشند و تا حد امکان بکوشند زمینه‌ی خلق چنین صحنه‌های را به وجود نیارند، امکان باسواد شدن و آگاهی دهی به خانواده های بی سواد عملا وجود ندارد مگراینکه نهادهای تاثیر گذار رسانه ی تلویزیون‌ها، روحانیون، بزرگان مردمی و فرزندان باسواد خانواده ها به صورتی مرحله به مرحله محتاط در راستای آگاهی دهی خانواده ها به مرور زمان کار کنند تا این کماندیشی و مطلق گرایی خانواده ها با گذشت زمان اندکی انعطاف پذیر شوند، نسل بعدی افغان ها که نسل باسواد و آموزش دیده هستند شاید بتوانند به میزان بسیاری بلندی از شدت این آسیب خطرناک اجتماعی بکاهند.

اشتراک با دوستان: این صفحه را از طریق شبکه های اجتماعی با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

درج نظر

نام
ایمیل
نظر:
لطفا قبل از ثبت نظر، کد زیر را در خانه خالی وارد کنید
کد امنیتی
ثبت نظر
کلیه حقوق مادی و معنوی این وبسایت محفوظ و متعلق به موسسه فرهنگی و اجتماعی تساوی می باشد.
استقاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
Design & Developed by: Momtaz Host